سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلهاى مردان رمنده است ، هر که آن را به خود خو داد ، روى بدو نهاد . [نهج البلاغه]
welcome

مختار ثقفی

از ویکی‌پدیا، دانشنامه? آزاد

مختار بن ابوعبید ثقفی
مقبره مختار
زادروز سال یکم هجری، 622 (میلادی)
طائف
درگذشت سال 67 قمری (678 (میلادی))
کوفه
آرامگاه گوشه? شرقی مسجد کوفه، جنوب آرامگاه مسلم بن عقیل.مسجد کوفه
محل زندگی طائف، مدینه، مدائن (41ق)، لفقا، کوفه، طائف، مکه، کوفه
نام‌های دیگر ابواسحاق[1]
پیشه دهقان، جنگجو
لقب کَیِّس، کَیسان به معنای زیرک و تیزهوش[2]. «لقب کَیِّس را علی به مختار داد.»[3]
دوره صدر اسلام
مذهب علوی
همسر عمره بنت نعمان بن بشیر انصاری، ناریه بنت ثمرة بن جندب
فرزندان اسحاق، ثابت، حکم، نائله (ناریه)
حره (عمره)
والدین ابوعبید، دومه
جایزه‌ها دریافت لقب کیس به معنی باهوش

 

مختار بن ابی‌عبید ثقفی (ابواسحاق[4]) (زاده? 1 در طائف[5] – درگذشته? 67 هجری قمری در کوفه[5]) رهبر چهارمین قیام بعد از حادثه? عاشورا بود. پنج سال بعد از آن حادثه او در کوفه به خونخواهی برخاست و بسیاری از عاملان حادثه را کشت و 18 ماه به حکومت رسید. در این مدت جنگ‌های زیادی کرد و در اولین جنگ خود عبیدالله بن زیاد را نیز کشت. پس از آن نیز مناطق زیادی را به زیر سلطه? عراق آورد. اما سرانجام با همکاری اشراف کوفه سپاه مصعب پسر زبیر از بصره او را شکست داد و کشت.

مختار در سال 686 میلادی قیام کرد.[6][7]ایرانیان در این قیام در سپاه مختار مشارکت داشتند.[8]

اگرچه فرقه? کیسانیه منسوب به او است، امّا مورّخان در صحت این ادعا اختلاف دارند.[9]

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امیرحسین راستی پور 95/7/21:: 8:25 صبح     |     () نظر

مسیری را که جریان عصبی در هر انعکاس طی می کند قوس انعکاس (کمان بازتاب) می گویند.

نخاع مرکز بسیاری از اعمال انعکاسی است و گروهی از انعکاس ها توسط مغز کنترل می شوند، مثلا پرش زانو، جمع کردن دست ها انعکاس نخاعی است.

عمل بلع، استفراغ و مکیدن شیر (نوزادان) عمل انعکاسی پیچیده ی مغزی است.

ملتحمهساختار چشم

ملتحمه یک لایه شفاف محافظ است که سطح داخلی پلک ها و روی سفیدی کره چشم را می پوشاند.در واقع ملتحمه یک اپیتلیوم مخاطی است که از محل اتصال پوستی مخاطی لبه پلک تا لیمبوس قرنیه ای – صلبیه ای ادامه یافته است . مساحت ناحیه ملتحمه بیشتر از سطح کره چشم و پلکهاست و باعث ایجاد چندین چین می شود. چین ها در فورنیکس ها برجسته تربوده وبرای حرکت کره چشم لازم هستند . در سمت داخل، فورنیکس وجود ندارد و چین ملتحمه ایجاد چین نیمه هلالی را می کند.

قرنیه

قرنیه(Cornea) راهی است که از طریق آن اطلاعات بینایی از دنیای خارج وارد چشم می شود. بنابراین، یک بافت اپتیکی کاملا تخصص یافته است که بایدشفافیت وتوانائی انکسار نور مرئی آن حفظ شده و در مقابل نیروهای خارجی مثل خشکی، تهاجم میکروبی و آسیب وضربه ها مقاومت کند.قرنیه بافتی است شفاف در جلوی چشم که در محل لیمبوس (حلقه دور قرنیه) به ملتحمه متصل می‌شود.  منابع تغذیه قرنیه ، عروق لیمبوس ، زلالیه و اشک است. قسمت سطحی قرنیه بیشتر اکسیژن خود را از اتمسفر می‌گیرد. ساختمان یکنواخت ، بی‌آب بودن و بی‌رگ بودن عوامل شفافیت قرنیه می‌باشد.اعمال جراحی لیزیک و یا لیزر برای تصحیح شماره عینک بر روی این قسمت انجام می گیرد. با انجام این گونه اعمال جراحی، انحنای قرنیه تغییر و شماره چشم اصلاح می گردد .

به گفته دیگر؛ قرنیه قسمت شفاف و شیشه مانند جلوی چشم می‌باشد که مقطعی از یک کره یا یک جسم بیضوی منظم است که از ورای آن قسمت رنگی چشم یعنی عنبیه دیده می‌شود. در واقع رنگ چشم وابسته به عنبیه است که از فردی به فرد دیگر متفاوت می‌باشد و قرنیه کاملا شفاف است. نور پس از عبور از قرنیه و عدسی چشم به شبکیه می‌رسد تا در آنجا تصویر تشکیل گردد و پس از فعل و انفعالاتی، اطلاعات این تصویر بصورت امواج الکتریکی-عصبی به مغز منتقل گردد و فعل بینایی کامل گردد. هر گونه اختلالی که در این مسیر بروز نماید سبب کاهش بینایی می‌شود. قرنیه اولین عنصر در این مسیر می‌باشد و وجود یک قرنیه شفاف و با شکل هندسی منظم، لازمه اصلی بینایی است

 

صلبیه

صلبیه قسمت سفیدی چشم است که درامتداد قرنیه میباشد و تا پشت چشم و تاعصب بینایی ادامه می یابد. در واقع صلبیه بافت نسبتاً محکمی است که دورتا دور کره چشم به جز قرنیه را می پوشاند.

عنبیه

عنبیه بخش رنگی پشت قرنیه است که رنگ چشم افراد را تعیین می کند.عنبیه به رنگهای مختلف مانند آبی، سبز، قهوه‏ای، عسلی وغیره می‏باشد.

مردمک:مردمک، سوراخی است در وسط عنبیه که مقدار نور وارد شده به چشم را تنظیم می کند. وقتی چشم در محیط پر نور قرار می گیرد مردمک تنگ می شود تا مقدار نور کمتری وارد چشم شود؛ و بر عکس زمانی که چشم در محیط کم نور قرار می گیرد مردمک گشاد می شود تا نور بیشتری وارد چشم شود.

عدسی

عدسی عضوی است محدب الطرفین ، قابل انعطاف، بدون رگ و شفاف با قطر 9 میلیمتر و ضخامت 4 میلیمتر که ما بین مایع زلالیه و زجاجیه چشم قرار دارد. و توسط زنولها به شیارهای بین جسم مژگانی اتصال دارد.عدسی در پشت مردمک واقع شده است و عمل تطابق و متمرکز کردن نور بر روی شبکیه را انجام می‌دهد.

در هنگام مطالعه، عدسی با تغییر انحنا خود این امکان را ایجاد می‌نماید که بتوانیم اجسام نزدیک را بخوبی ببینیم. این قابلیت از سن 45-40 سالگی به بعد، کاهش می‌یابد و بنابراین پیر چشمی عارض می‌گردد، بدین معنا که برای دید نزدیک و مطالعه نیاز به عینک جداگانه خواهد بود. هرگاه فردی به نزدیک نگاه می‌کند، انقباض عضله سیلیاری،

کشش عدسی را کم می‌کند و لذا عدسی کروی‌تر شده و قدرت انکساری بیشتری پیدا می‌کند و تصویر جسم نزدیک را بر شبکیه می‌اندازد (عمل تطابق). در نگاه به دور عکس این حالت اتفاق می‌افتد. با پیر شدن و کاهش حالت ارتجاعی عدسی ، قدرت تطابق آن کاهش می‌یابد و فرد تار می‌بیند.این همان حالتی است که به آن پیر چشمی گفته می شود.
آب مروارید که یکی از شایعترین بیماریهای چشم میباشد که بعلت کدر شدن عدسی چشم اتفاق می افتد.

اتاقک قدامی

اتاقک قدامی فضای کوچکی است که بین قرنیه و عنبیه قرار دارد. در این فضا مایعی به نام زلالیه جریان دارد.در چشم مرتباً مقداری از مایع زلالیه تولید و ازطریق مجاری زاویه چشم خارج می شود . اگر به هر دلیلی تعادل بین تولید و خروج این مایع به هم بخورد مقدار مایع زلالیه در چشم افزایش پیدا می کند و فشار داخل کره چشم از حد طبیعی بیشتر می شود. بالا رفتن فشار چشم به پرده شبکیه و عصب بینایی آسیب می زند و باعث بیماری آب سیاه یا گلوکوما می شود.

مشیمیه

مشیمیه پرده نازک سیاه رنگی است که دور شبکیه را احاطه کرده است. این پرده تعداد زیادی رگ های خونی دارد که مواد غذایی را به بخش هایی از شبکیه می رساند. به علاوه سلول های این لایه حاوی تعداد زیادی رنگ دانه سیاه ملانین است که رنگ سیاهی به این بخش از چشم می دهد. وجود رنگ سیاه مانع از انعکاس نورهای اضافی در داخل کره چشم می شود و به تشکیل تصویر واضحتر کمک می کند.

فضای خلفی و زجاجیه

فضای خلفی چشم که محوطه پشت عدسی چشم است توسط زجاجیه که در واقع یک ماده ژله مانند شفاف است پر می‏شود. در بعضی شرایط مثل افزایش سن، ضربه به چشم، نزدیک بینی متوسط تا شدید، دیابت و …. ساختمان ژله مانند زجاجیه تغییر می کند و در بعضی جاها حالت آبکی پیدا می کند.این تغییرات بصورت اشکال متحرکی شبیه مو و یا بال مگس ( مگس ‏پران) در میدان بینایی دیده می شوند. خصوصا در موقع نگاه به یک زمینه سفید و روشن این اشکال بیشتر جلب توجه می‏کند.

در صورتی که فردی به صورت حاد دچار مگس پران و یا احساس جرقه زدن (فلاشینگ) شود؛ باید از نظر احتمال سوراخ شدگی شبکیه معاینه شود.

شبکیه

قسمت حساس به نور چشم است که در پشت چشم ، مابین زجاجیه و مشیمیه قرار دارد و شامل مجموعه ای از سلولهای حساس به نور و انواع مختلف نرونهاست. سلولهای استوانه ای مسئول دید سیاه و سفید هستند و سلولهای مخروطی رنگها را تشخیص می دهند. نرونهای میانی شبکیه نیز سیگنالهای بینایی رسیده را جمع آوری و اطلاعات را به عصب بینایی منتقل می کنند.

شبکیه از میلیونها سلول اختصاصی فتورسپتور (گیرنده نور)بنام سلولهای مخروطی و استوانه ای تشکیل شده است که شعاعهای نوری را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند و از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می کنند. سلولهای استوانه ای توانایی دید در نور کم و سلولهای مخروطی توانایی دید رنگها را به ما می دهند .

ماکولا، که در مرکز شبکیه قرار دارد، محل تجمع بیشترین تعداد سلولهای مخروطی است. فوآ، فرورفتگی کوچکی در مرکز ماکولا، بیشترین سلول مخروطی را داراست. ماکولا مسئول دید مرکزی، دید رنگها و تشخیص دقیق جزئیات است. سلولهای استوانه ای درقسمت محیطی شبکیه (اطراف شبکیه) قرار دارند و امکان دید در شب و دیدن حرکت اشیاء در اطراف را می دهد .

لایه پیگمانته (رنگدانه دار) شبکیه مابین شبکیه و مشیمیه قرار دارد و حاوی ملانوسیتهایی است که مسئول رنگ سیاه آن هستند. این پیگمانها باعث می شوند تمام نورها داخل چشم جذب شود وچشم مانند اتاق تاریک عکاسی عمل کند.

عصب چشم

عصب بینایی، در پشت شبکیه قراردارد که سیگنالها را از سلولهای فتورسپتور به مغز منتقل می کند . این عصب پیام های بینایی را از شبکیه به مغز ارسال می کند.در بعضی ازبیماریها مانند مولتیپل اسکلروزیس یا همان MS ، مسمومیت با الکل متیلیک (الکل چوب)، آب سیاه و…. عصب بینایی آسیب می بیند.

عضلات چشم

حرکات کره چشم در هر چشم به وسیله 6 عضله خارج کره چشمی که به اطراف کره چشم می چسبد کنترل می شود. اختلال حرکتی و یا عدم هماهنگی آن ها می تواند به انحراف چشم یا لوچی منجر شود.


ساختمان گوش انسان

 

گوش شامل سه قسمت بیرونی، میانی و درونی است.

گوش بیرونی
لاله‌گوش

در اغلب حیوانات متحرک است و به طرف منبع صوتی متمایل می‌شود ولی در انسان ثابت است و با حرکت سر به طرف منبع صوتی متوجه می‌گردد. لاله گوش انسان در حقیقت سه نقش عمده بر عهده دارد که عبارتند از: جمع‌آوری امواج صوتی، هدایت آنها به مجرای شنوایی، تشخیص جهت آنها، به‌گونه‌ای که اگر چین‌خوردگی‌های لاله گوش را از موم پر کنند میزان شنوایی و هم‌چنین قدرت تشخیص جهت صوت در انسان کاهش می‌یابد. دو لاله گوش در انسان طوری قرار گرفته‌اند که از برگشت صدای خود انسان جلوگیری می‌کنند. ضمناً چون گوش‌ها در دو طرف سر واقع شده‌اند، اختلاف زمانی که در درک صدا به‌وسیله دو گوش به‌وجود می‌آید منجر به تشخیص جهت آن می‌گردد. بنابر این امواج صوتی به‌وسیله? لاله گوش و چین‌خوردگی‌های آن جمع‌آوری می‌شوند و از طریق مجرای شنوایی پرده? صماخ را متأثر می‌سازند.
مجرای شنوایی

این مجرا لوله‌ای شکل و به‌طول 2 تا 3 سانتی‌متر است و ارتعاشات صوتی از طریق آن به پرده? صماخ، که در انتهای آن قرار دارد می‌رسند.
پرده? صماخ

طبل گوش یا پرده? صماخ غشایی است که به‌وسیله اصوات با فرکانس‌های متفاوت ?صداهای قابل شنیدن? مرتعش می‌شود و چون میزان کشش آن در مرکز و کناره‌های آن فرق می‌کند، قسمت‌های مختلف آن به‌وسیله فرکانس‌های معین ولی متفاوت مرتعش می‌گردند. اصوات زیر قسمت‌های مرکزی و اصوات بم کناره‌های پرده? صماخ را به ارتعاش در می‌آورند.
گوش میانی

این قسمت از گوش، محفظه‌ای استخوانی است که به‌وسیله? دو دریچه? بیضی و گرد از گوش داخلی، و به‌وسیله? پرده? صماخ از گوش خارجی جدا می‌شود و نیز از طریق مجرایی به نام شیپور اوستاش این است که فشار دو طرف پرده صماخ را متعادل می‌سازد. ارتعاشات صوتی از طریق گوش خارجی به گوش میانی می‌رسد و از آنجا به گوش داخلی منتقل می‌شود. گوش میانی ضمن عمل انتقال صوت، عمل تخفیف‌کننده? ارتعاشات شدید صوتی را نیز انجام می‌دهد ولی هرگاه شدت صوت از حد معینی تجاوز کند گوش داخلی صدمه خواهد دید.
گوش داخلی

گوش داخلی به علت داشتن پیچ و خم‌های آن به ?لابیرنت? موسوم شده است و عمل آن از نظر شنوایی این است که ارتعاشات صوتی را به یاخته‌های شنوایی برساند و آنها را به تکانه‌های عصبی تبدیل کند. گوش داخلی شامل سه بخش دهلیز، مجاری نیم‌دایره، حلزون می‌باشد. دهلیز و مجاری نیم‌دایره مخصوص عمل تعادل و حلزون ویژه عمل شنوایی است.
گوش داخلی از تعدادی حفره استخوانی به نام دالان یا لابیرنت استخوانی تشکیل شده که کیسه ها و مجاری غشایی به نام لابیرنت غشایی درون این حفرات قرار می گیرند.

این حفره های استخوانی حاوی مایع شفافی به نام پری لنف است که از نظر ترکیب یونی شبیه مایع خارج سلولی است ولی نسبت به آن پروتئین کمتری دارد. درون لابیرنت استخوانی،‌ کیسه ها و مجاری ای به نام لابیرنت غشایی قرار دارد. لابیرنت غشایی درون پری لنف غوطه ور است و بنابراین مایع پری لنف بین لابیرنت استخوانی و غشایی قرار می گیرد.

لابیرنت غشایی یک سیستم متوالی از مجاری و کیسه ها است که درون لابیرنت استخوانی قرار دارد و درون آنها با اندولنف پر شده است. این بخش حاوی دو کیسه (اوتریکل و ساکول) و چهار مجرا

(سه مجرای نیمدایره ای و مجرای حلزونی) است.

ساختمان های گوش داخلی اطلاعات مربوط به شنوایی و تعادل را به مغز می رسانند. مجرای حلزونی عضو شنوایی است و مجرای نیمدایره ای، اوتریکول و ساکول اعضای تعادلی هستند..


ساختمان پوست

پیدرم یا روپوستساختمان پوست

لایه بیرونی پوست اپیدرم نام دارد. در قسمت قاعده ای این لایه سلول ها به طور مداوم در حال تقسیم و تکثیر هستند و سلول های تازه ای می سازند که خود به وسیله سلول های تازه تر به بالا و به سطح پوست رانده می شوند و به لایه کراتینی که سطحی ترین قسمت پوست است تبدیل شده و تدریجاً ریزش می کنند.

درم یا پوست میانی

این لایه در زیر اپیدرم قرار داشته و از آن ضخیم تر است. درم یا میان پوست عمدتا حاوی رشته های الاستین و کلاژن است. همچنین حاوی عروق خونی، اعصاب، ارگانهای حسی، غده های سباسه، غدد عرق و فولیکول مو است.

ساب کوتیس یا زیرپوست

این لایه در قسمت زیرین درم قرار دارد و حاوی سلول های چربی است.

ضخامت پوست

ضخامت پوست بین 1 تا 4 میلی متر است که در نقاط مختلف بدن متفاوت است. اپیدرم معمولا نازک است و در پوست پلک نازکتر از جاهای دیگر می باشد و تقریبا 0?1 میلی متر ضخامت دارد. در مناطقی چون کف دست و پا این لایه ضخیم تر و حدود 1 میلی متر است. درم حدود 20 برابر ضخیم تر از اپیدرم است و در ناحیه پشت تقریبا 4-3 میلی متر ضخامت دارد. لایه زیر پوست نیز دارای ضخامت های متفاوت است و در قسمت ران و شکم ضخیم تر و در ناحیه صورت کم ضخامت تر است.

عملکرد پوست

پوست دارای عملکردهای زیر است :

محافظت کننده

منتقل کننده حس

تنظیم کننده حرارت بدن

تولید ویتامین D

دارای نقش در رفتارهای اجتماعی فرد

پوست سبب محافظت بدن در برابر آسیب های مکانیکی، سایش و فشار می شود. لایه خاجی پوست از کراتین فشرده است که در برابر سموم شیمیایی و اسیدها مقاومت می کند و همچنین در برابر اثرات اشعه ماورای بنفش خورشید و عوامل عفونت زا مثل باکتریها و قارچ ها از خود مقاومت نشان می دهد. عمل مهم دیگر پوست ممانعت از هدر رفتن آب بدن است. همچنین لایه درم حاوی رشته های عصبی است که حس هایی چون لمس، فشار، درد و حرارت را منتقل می کند. تنظیم حرارت بدن یکی از نقش های دیگر پوست است. با تبخیر آب از سطح پوست و تعریق، دمای بدن کاهش می یابد و همچنین تغییر در میزان جریان خون داخل پوست باعث تغییر دمای بدن می گردد. تولید ویتامین D در پوست با قرار گرفتن در برابر نور خورشید صورت می گیرد. این ویتامین برای تنظیم مقدار کلسیم و رشد استخوانی ضروری است همچنین پوست از طریق رنگ، قوام و بوی خود، پیام ها ی اجتماعی، هیجانی و جنسی را منتقل می کند.

لایه اپیدرم

این لایه تقریبا از 15 تا 20 طبقه سلولی که به صورت فشرده روی هم قرار گرفته اند تشکیل شده است. اکثر این سلول ها یا کراتینوسیت و یا سلول های سنگفرشی هستند و هر کدام چند هزارم میلیمتر اندازه دارند. همانطور که در شکل دیده می شود تحتانی ترین لایه سلولی لایه بازال یا پایه ای نام دارد. در این لایه است که سلول های تازه اپیدرم ساخته می شوند. این سلول ها به سمت بالا رانده شده و می ریزند.

این امر یک فرآیند مداوم است و بنابراین در هر لحظه پوست ما در حال بازسازی و تازه شدن است. در مسیر حرکت خود این سلول ها کم کم زنده بودن خود را از دست می دهند آب آنها کمتر می شود و حالت خشک و مسطح پیدا می کنندو وقتی که به سطحی ترین موقعیت برسند مرده اند.

کراتینوسیت ها که خارجی ترین لایه اپیدرم یا طبقه شاخی را تشکیل می دهند. سلول های مرده ای هستند که حاوی مقادیر زیادی پروتئین موسوم به کراتین می باشند. از زمان تشکیل یک سلول تازه در لایه بازال تا ریزش ان از سطح پوست در حدود 28 روز طول می کشد لایه کراتینی از سلول های به هم فشرده تشکیل شده و خاصیت محافظت کننده دارد.

سایر سلولهای اپیدرم، سلول های لانگرهانس و ملانوسیت

علاوه بر کراتینوسیت ها سلول های دیگری در اپیدرم وجود دارند. از جمله سلول های لانگرهانس که در سیستم ایمنی بدن نقش داشته و سلول های ملانوسیت که رنگدانه های پوست موسوم به ملانین را تولید می کنند. ملانین تولید شده به داخل کراتینوسیت ها رانده می شود. در حدود یک دهم سلول های لایه بازال را ملانوسیت ها تشکیل می دهند. اختلاف رنگ پوست در افراد مختلف و نژادهای گوناگون بیشتر به خاطر مقادیر متفاوت ملانین در پوست آنهاست. نور خورشید باعث تحریک پوست برای تولید ملانین می شود.

درم یا میان پوست

درم در زیر اپیدرم قرار دارد و از نوعی ماده بی شکل که به منزله سیمانی برای پر کردن فضای بین سلول ها عمل می کند تشکیل شده است. در لابلای این ماده بی شکل عناصر زیر قرار دارند :

– سلول های درم

– رشته های کلاژن و الاستین

– عروق خونی

– عصب ها و ارگان های حسی

– غدد سبابه

– موها

– غدد عرق

سلول های اصلی درم شامل فیبروبلاست ها هستند که رشته های کلاژن و ماده بین سلولی را تولید می کنند. سایر سلول های درم شامل لکوسیت ها هستند که مسئول دفاع بر علیه عفونت ها می باشند.

کلاژن و الاستین پروتئین هایی به صورت فیبر می باشند که قدرت و خاصیت ارتجاعی پوست را سبب می شوند. در صورت اسیب دیدن این رشته ها مثلا در سنین پیری یا تماس زیاد با آفتاب پوست شل شده و خاصیت ارتجاعی آن کم می شود و نازک و چروکیده می گردد.

غدد سبابه به فولیکول مو اتصال دارند و ترشحات آنها از راه مجرای باریکی به داخل فولیکول می ریزد. این غدد ماده ای چرب به نام سبوم ترشح می کنند که به سطح پوست رسیده و آن را با یک لایه روغنی می پوشاند.

مو

در تمام نقاط پوست بدن غیر از کف دست و پا بخش قرمز رنگ لب ها پوست روی بند انگشتان و قسمت هایی از اندام تناسلی موها وجود دارند. مو از یک مجرای طولی در درون پوست به نام فولیکول خارج رشد می کند.

قسمت طولی مو که از درم رشد کرده و از سطح پوست خارج می شود تنه مو نامیده می شود. در انتهای تحتانی فولیکول برجستگی وجود دارد که سلول های ریشه مو در آن قرار دارد. این سلول ها قابلیت زیادی برای تقسیم دارند. با تقسیم شدن این ها سلول های تازه تشکیل شده به صورت عمودی قرار گرفته و به طرف بالا حرکت می کنند و بدین ترتیب مو بلند می شود. با حرکت این سلول ها به طرف بالا مانند آنچه در مورد پوست اتفاق می افتد این سلول ها نیز می میرند و بنابراین قسمت بالایی مو که از سطح پوست بیرون آمده است متشکل از سلول های کراتینی مرده است. ماده اصلی این قسمت به نام کراتین سخت موسوم است که ترکیب شیمیایی آن با کراتین لایه شاخی پوست تفاوت دارد. عضلات ظریفی به مو اتصال دارند که انقباض آنها سبب سیخ شدن موها می گردد.

این لایه به منزله محافظی برای ارگان های داخلی عمل می کند. همچنین لایه ای درمقابل نفوذ سرماست. بعلاوه منبع مهم ذخیره انرژی بدن است. مقدار و توزیع چربی تا حدود زیادی بستگی به عوامل ارثی، تغذیه و فعالیت بدنی دارد. دستجات چربی به وسیله حایل های سختی از جنس رشته های کلاژن از هم مجزا می شوند .

 


حس بویایی

حدود 10 میلیون سلول بویایی در بینی گیرنده بویاییانسان وجود دارد که او را قادر می‌سازد تا پهنه‌ی وسیعی از رایحه‌ها را احساس کند. وقتی سرما می‌خوریم، احساس بویایی ما برای مدتی کار نمی‌کند. اندام بویایی ما در ابتدای مجرای تنفسی قرار گرفته و سطحی معادل یک سکه‌ی کوچک در بالای حفره‌ی بینی را اشغال کرده است. رنگدانه‌های ناحیه‌ی بویایی رنگ زردی به آن می‌دهد که از مخاط پیرامون آن قابل تشخیص است. هنوز نقش این رنگدانه در فرآیند بویایی مشخص نشده است. اما مشخص شده است جانوارانی که رنگدانه‌ی پوستی ندارند؛ فاقد حس بویایی نیز هستند. بافت پوششی ناحیه‌ی بویایی (با بیش از 10 میلیون سلول گیرنده)، 50 میلی‌متر بالاتر از بافت پوششی مژکی مجرای تنفسی است. سلول‌های بویایی مژک‌های ریزی (بیش از 12 عدد در هر سلول) دارند که با مخاط پوشیده شده‌است. دستجات رشته‌های عصبی از سلول‌های بویایی به بخش جلویی مرکز شنوایی در قاعده‌ی لوب پیشانی مخ می‌‌روند.

سلول‌های حسی بویایی توسط استخوان بسیار نازکی به نام صفحه‌ی غربالی از مرکز بویایی جدا می‌شوند. رشته‌های عصبی از درون سوراخ های این استخوان عبور می‌کنند. سلول‌های بویایی گیرنده‌های حسی شیمیایی اند. فقط بوی مولکول های مواد شیمیایی که سبب تحریک سلول های گیرنده بویایی شوند، حس می شود.
بوی گازها سریع‌تر از بوی مایعات و جامدات حس می‌شوند. حلالیت در آب نیز توانایی بویایی را افزایش می‌دهد چون مولکول‌های مواد تبخیر و در هوا پراکنده می شوند. از این خاصیت در صنایع عطرسازی استفاده می‌شود. احساس بوهای گوناگون قابل تمرین و آموزش است. افراد مجرب در زمینه‌ی تشخیص بوی عطرها می‌توانند بین 500 بوی مختلف تفکیک قایل شوند. وقتی دستگاه بویایی خسته شود، درک بوهای باقیمانده در هوا نیز متوقف می‌شود. این حالت وقتی اتفاق می‌افتد که تمامی گیرند‌های بویایی توسط مولکول های بو اشغال شده‌اند و نیازمند زمان برای برگشت به حالت اولیه هستند.
سلول‌های بویایی پس از حدود 4 هفته می‌میرند و با سلول‌های جدید جایگزین می‌گردند. سلول‌های مرده همراه مخاط بینی به بیرون بدن رانده می‌شوند. در مورد بوهای مختلف توصیف یکسانی وجود ندارد. بسیاری از بوها با جسمی که آن بو را متصاعد می‌کند نام گذاری می‌شوند؛ به عنوان مثال رایحه‌ی گل بنفشه یا بوی سوختن چیزی.
جانواران غالباً قدرت بویایی قوی تری نسبت به انسان‌ها دارند. این قدرت به آن‌ها کمک می‌کند تا در شرایط گوناگون خود را با محیط وفق دهند به عنوان مثال یک سگ به کمک بو مسیر خود را پیدا می‌کند. ما می‌دانیم که چرا یک بو مطلوب و بوی دیگر نامطلوب است و بین برخی بوها و اتفاقات خاص ارتباط برقرار می‌کنیم.


حس چشاییحس چشایی

حس چشایی، به کمک حس بویایی، به ما کمک می‌کند تا از خوردن انواع غذاها و نوشیدنی‌های خوب لذت ببریم. این حس ناشی از کار صدها جوانه‌ی چشایی است که اغلب روی زبان قرار گرفته‌اند. حدود 2000 جوانه‌ی چشایی در روی زبان، حفره‌ی دهان، اپیگلوت و بخش بالایی مری قرار دارند. بیش تر جوانه‌های چشایی در برجستگی‌های کاسه‌ای شکل در مخاط زبان قرار دارند.
جوانه‌های چشایی 40 میلی‌متر ضخامت و 80 میلی‌متر بلندی دارند. در کودکی و نوجوانی، هر برجستگی کاسه‌ای حدود 250 جوانه‌ی چشایی را در خود دارد در حالی که در بزرگسالی این تعداد به 80 عدد می‌رسد. هر جوانه‌ی چشایی 30 تا 80 سلول گیرنده حسی دارد. جوانه‌های چشایی از سلول‌های نگه دارنده، سلول‌های قاعده‌ای و سلول‌های حسی درست شده‌اند و مرتباً بازسازی می‌شوند. گیرنده‌های چشایی رشته‌های عصبی خاصی ندارند. ولی با رشته‌های عصبی زبان، ارتباط برقرار می کنند.

 

جوانه‌ی چشایی به صورت حفره ای است که توسط سوراخی به نام روزنه‌ی چشایی به سطح زبان باز می‌شود. مایعات حاوی موادی که مزه‌شان تشخیص داده می‌شود از روی این روزنه‌ها جریان می‌یابند و بخش بالایی سلول‌های حسی را می‌شویند این عمل سبب تحریک این سلول ها می شود. سلول‌های چشایی نوعی گیرنده‌حسی شیمیایی اند.

زبان

ما فقط 4 مزه را می‌توانیم تشخیص دهیم: شیرینی، ترشی، تلخی و شوری. ترکیب چهار مزه‌ی فوق محدوده‌ی وسیعی از مزه‌ها را شامل می‌شود. مزه‌های گوناگون توسط گیرنده‌های مختلفی دریافت می‌شود که در روی سطح زبان توزیع نامتناسبی دارند. مواد شیرین در نوک زبان، مواد شور و ترش در کناره‌های زبان و مواد تلخ در قاعده‌ی زبان حس می‌شوند. با تعامل حس‌های چشایی و بویایی، تشخیص طعم و مزه‌ی مواد دقیق‌تر صورت می‌گیرد. وقتی بینی می گیردـ به عنوان مثال در سرماخوردگی دیگر قادر به بوییدن نیستیم در چنین حالتی مزه غذاها نیز به خوبی احساس نمی شود.

مزه

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امیرحسین راستی پور 94/12/14:: 10:44 عصر     |     () نظر

دستگاه عصبی

بدن ما و هریک از جانداران از سلولهای مختلفی ساخته شده است که هر یک از آنها وظیفه خاصی را بر عهده دارد برای اینکه هر یک از سلول ها و اندام ها بتوانند وظایف خود را بخوبی انجام دهند به بخشی نیاز دارند که هماهنگی، کنترل و تنظیم این فعالیت ها را عهده دار باشد. بنابراین برای اینکه کاری به طور هماهنگ در بدن انجام شود وجود سه شرط لازم است:

1) قسمت یا قسمت هایی از بدن نقش هماهنگ کننده را ایفا کند.

2) از قسمت های مختلف بدن یا محیط، اطلاعاتی به قسمت هماهنگ کننده برسد.

3) از قسمت هماهنگ کننده اطلاعاتی به قسمت های دیگر بدن جاندار منتقل شود.

دستگاه عصبی، اطلاعات را جمع آوری، تحلیل، ذخیره و منتقل می کند. این دستگاه کارکردهای حیاتی بدن را کنترل می کند و با جهان خارج تعامل دارد. دستگاه های عصبی دو قسمت دارد: دستگاه عصبی مرکزی که مغز و طناب نخاعی را تشکیل می دهد و دستگاه عصبی محیطی که از اعضایی تشکیل می شود که از مغز و طناب نخاعی منشأ گرفته، به تمام نواحی بدن می روند. پیام ها به صورت تکانه تهای الکتریکی ظریف، از طریق دستگاه عصبی، از مغز به بقیه بدن و برعکس منتقل می شوند. مغز تقریباً‌ تمامی فعالیت ها را کنترل می کند: هم فعالیت های آگاهانه مثل حرکت هم فعالیت های غیر آگاهانه مثل حفظ دمای بدن. همچنین در مورد محیط و وضعیت سایر قسمت های غیر آگاهانه مثل حفظ دمای بدن. همچنین در مورد محیط و وضعیت سایر قسمت های بدن اطلاعاتی را دریافت می کند. برای مثال، اعصابی که به چشم ها ختم می شوند، اطلاعات تصویری را ثبت می کنند و اعصاب زیر سطح پوست، حواسی چون درد را منتقل می کنند. به علاوه مغز قادر به انجام فرایندهای پیچیده ای چون یادگیری، حافظه، تفکر و هیجان است و می تواند بدن را وادار کند که بر اساس فرایندها عمل کند.

ساختار و کارکرد مغز

مغز، پیچیده ترین عضو بدن است. بیش از 100 میلیارد سلول عصبی و میلیاردها راه عصبی را درخود جای داده است. بزرگترین قمست مغز، مخ است. مخ به دو نیمه (نیمکره) تقسیم می شود که به وسیله طنابی از رشته های عصبی به نام جسم پینه ای به هم متصل هستند لایه خارجی (قشر مغز) از بافتی به نام ماده خاکستری تشکیل شده است که پیام های عصبی را تولید و تنظیم می کند. لایه درونی از ماده سفید تشکیل شده است که پیام ها را انتقال می دهد. مخ، تفکر آ‎گاهانه و حرکت را کنترل و اطلاعات حسی را تفسیر می کند؛ قسمت های مختلف آن، فعالیت های ویژه ای چون تکلم و بینایی را اداره می کنند. ساختاری در قاعده مغز به نام مخچه، وظیفه تعادل، هماهنگی و شکل دادن به وضعیت بدن را بر عهده دارد. ارتباط مغز با طناب نخاعی از طریق سابقه مغز است که کارکردهای حیاتی از جمله تنفس را کنترل می کند. درست بالای ساقه مغز، هیپوتالاموس قرار دارد که ارتباط بین دستگاه عصبی و غدد درون ریز را برقرار می کند و به تنظیم دمای بدن، خواب و رفتارهای جنسی کمک می کند. مغز به وسیله جمجمه و پرده هایی به نام مننژ محافظت می شود. مایع شفاف مغزی ـ نخاعی مثل یک ضربه گیر، مغز و طناب نخاعی را در برابر آسیب محافظت می کند.

سازماندهی دستگاه عصبی

دستگاه عصبی مرکزی، متشکل از مغز نخاع، پیام های عصبی را تجزیه تحلیل و هماهنگ می کند نخاع، ارتباط بین مغز و بقیه بدن را برقرار می سازد. راه های حرکتی که پیام ها را از مغز می آورند، در طناب نخاعی نزول می کنند. در حالی که راه های حسی از پوست و سایر اعضای حسی، از طناب نخاعی بالا رفته، پیام ها را به مغز می برند. شبکه ای از اعصاب محیطی به کلیه قسمت های بدن می رسد. هر عصب از صد رشته عصبی تشکیل می شود که شامل سلول های عصبی هستند و در دستجاتی قرار گرفته اند. از طناب نخاعی، 31 جفت عصب، منشأ می گیرند. این اعصاب در تنه و اندام ها به اعصاب کوچکتر و کوچکتری تقسیم می شوند.سیستم عصبی

ساختار نخاع

نخاع از ماده خاکستری که حاوی سلول های عصبی و حمایت کننده است و ماده سفید که حاوی رشته های عصبی است، تشکیل می شود. نخاع به وسیله پرده های محافظی به نام مننژ پوشیده میشود.

ساختار نخاع

مغز انسان در حدود 1/5 کیلوگرم وزن دارد.

مغر محل نظارت بر سر سایر اندام های بدن است.

افکار،عواطف،احساسات و حافظه و یادگیری بر عهده مغز است.دستگاه عصبی مرکزی

مخ

•بزرگترین بخش مغز

•لایه بیرونی مخ درای شیار ها و چین خوردگی است (قشر مخ)

•توانایی یادگیری،حافظ،ادراک و عملکرد هوشمندانه،صحبت و حرکت

•وظیفه مخ دریافت اطلاعات از اندام های

  حسی مثل چشم و گوش و زبان و دستور دادن

• مرکز کنترل اعمال ارادی

•نیمکره های مخ اطلاعات را از نیمه

 مخالف سمت خود می گیرند.مخ

مخچه

• در پشت و قسمت پایین مغز قرار گرفته است

• تنظیم تعادل و حالت بدن

•تعیین موقعیت سر

• هماهنگی حرکت سر با اندام های بدنمخچهکرمینه

ساقه مغز

•قسمت پایین مغز و از یک سمت به نخاع و از سمت دیگر به مخ و مخچه وصل می شود.

ساقه مغز شامل:

1- مغز میانی

2- پل مغزی

3- بصل النخاع

بصل النخاعساقه مغز

• قسمت بالایی نخاع(در زیر جمجه)
•محل کنترل تنفس، ضربان قلب، فشارخون،گوارش

محل عبور رشته های عصبی بین مخ و مخچه و نخاعنخاعاستفاده از کمربند ایمنیهشدار ایمنی

نورون:

همه ی مراکز حسی و حرکتی از سلول هایی ساخته شده اند که به آنها نورون می گویند. بنابراین نام سلول عصبی نورون است.نورون ها از نظر شکل, اندازه و ساختمان با یکدیگر متفاوتند اما همه آنها دارای جسم سلولی، دندریت و آکسون هستند.نوروننورون حرکتی

آکسون (axon) و دندریت (dendrite) رشته ها یا دنباله های سیتوپلاسمی هستند که از جسم سلولی خارج می شوند. انشعابات دندریت ها زیاد اما آکسون ها رشته منفرد هستند که گاهی در طول خود انشعابات متعدد دارند.

دندریت ها گیرنده ی نورون ها هستند و اطلاعات یا پیام ها را دریافت می کنند و به جسم سلولی می آورند . آکسون ها پیام عصبی را از جسم سلولی به بیرون انتقال می دهند.

نورون ها بر اساس کارشان به سه دسته حسی، حرکتی و رابط تقسیم بندی می شوند و از نظر کار به سه دسته یک قطبی، دو قطبی و چند قطبی دسته بندی می شوند.هدایت جهشی

نورون ها در تحریک پذیری و هدایت و انتقال عصبی اهمیت دارند.

 

منظور از تحریک پذیری یک نورون، حساسیت دندریت های آن به محرک های مختلف است. و اثر این ویژگی است که در نورون, پیام یا جریان عصبی به وجود می آید. در این حالت وقتی پیام به وجود می آید که محرک نورن را به آستانه ی تحریک برساند.

 

قابلیت هدایت پیام عصبی: این ویژگی به نورون امکان می دهد که پیام عصبی به مراکز عصبی برسد و حرکت دستور از مرکز عصبی به اندام های عمل کننده فراهم شود.

 

قابلیت هدایت پیام عصبی به سیناپس کردن (synapse) نورون ها مربوط می شود.

 

به محل نزدیک شدن رشته های عصبی سیناپس می گویند. جریان عصبی ماهیت الکتریکی دارد اما در محل سیناپس ها با ترشح مواد شیمیایی خاص انتقال پیام توسط ناقل های شیمیایی صورت می گیرد. یک سیناپس ممکن است فعال کننده یا باز دارنده باشد.سیناپس

انعکاس:

 

در بدن ما گاهی اوقات کارهایی صورت می گیرد که به صورت غیر ارادی، بسیار سریع، بدون تفکر و اغلب جهت حفاظت از بخش های بدن به کار می رود به چنین اعمالی انعکاس گفته می شود.

 

اعمالی مانند عقب کشیدن دست از جسم داغ، ترشح بزاق با مشاهده غذا، پلک زدن چشم، ریزش اشک در مقابل گرد و غبار وارد شده به آن، عطسه زدن، سرفه کردن، خمیازه یا تغییر قطر مردمک چشم در برابر نور از انعکاسها هستند.

 

در یک عمل انعکاسی، دست کم یک محرک، یک عصب حسی و یک مرکز عصبی، یک عصب حرکتی و یک اندام عمل کنند، دخالت دارند.حرکت انعکاسی

 

مسیری را که جریان عصبی در هر انعکاس طی می کند قوس انعکاس (کمان بازتاب) می گویند.

نخاع مرکز بسیاری از اعمال انعکاسی است و گروهی از انعکاس ها توسط مغز کنترل می شوند، مثلا پرش زانو، جمع کردن دست ها انعکاس نخاعی است.

عمل بلع، استفراغ و مکیدن شیر (نوزادان) عمل انعکاسی پیچیده ی مغزی است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امیرحسین راستی پور 94/12/14:: 9:54 عصر     |     () نظر

مقدمه

در علوم هفتم آموختیدکه همة مواد از اتم ساخته شده اند. اتم نیز از ذره های ریزتری به نام الکترون، پروتون و نوترون تشکیل شده است. این ذره ها مانند سایر مواد جرم دارند؛ به طوری که جرم پروتون بانوترون تقریباً برابر است. در حالی که جرم الکترون درمقایسه با دو ذرة دیگر بسیار ناچیز است. برخی از ذره های تشکیل دهندة اتم علاوه برجرم، بار الکتریکی نیز دارند. درجدول 1 بار الکتریکی و جرم این ذره ها به طور نسبی با هم مقایسه شده اند.

 

مدل های اتمی

الکترونها در کره ای از بارهای مثبت پراکنده اند.

در مدل بور تعداد الکترونهای هر مدار ثابت از مداری به مدار دیگر تغییر می کند.

مدل بور به مدل منظومة شمسی معروف است؛ زیرا ساختار اتم در این مدل بسیار شبیه منظومة شمسی است. همان طور که در منظومة شمسی سیارات به دورخورشید می چرخند، در مدل بور الکترون ها
در مسیرهای دایره ای به نام مدار به دور هسته درحرکت اند. شکل 2 ساختار اتم های هیدروژن، هلیم، لیتیم، بریلیم و بور را مطابق مدل بور نشان می دهد.


عنصرها و نشانه شیمیایی آنها
همان طور که می دانید، هر عنصر از اتم های یکسانی تشکیل شده است. از بین 118 عنصر شناخته شده، حدود 90 عنصر در طبیعت به شکل عنصر یا ترکیب وجود دارند. هر عنصر را با نشانه های شیمیایی
مشخصی نشان می دهند. برای نمونه عنصر هیدروژن را با نشانة H (بخوانید اچ) و عنصر نئون را با نشانة Ne نشان می دهند.


فرمول شیمیایی

از کنارهم قرار گرفتن نمادهای شیمیایی فرمول شیمیایی حاصل می شود.
مثلا H2 فرمول شیمیایی ئیدروژن، O2 فرمول شیمیایی اکسیژن، H2O فرمول شیمیایی آب، CH4 فرمول شیمیایی گاز شهری (گاز متان) و C12H22O11 فرمول شیمیایی شکر است.

 

مثلا H2SO4 فرمول شیمیایی سولفوریک اسید است. این فرمول نشان می دهد که این ماده از سه عنصر ئیدروژن، گوگرد و اکسیژن تشکیل شده است و در هر مولکول آن دو اتم ئیدروژن،یک اتم گوگرد و چهار اتم اکسیژن وجود دارد.

 

عدد اتمی (Z)
 به تعداد پروتونهای هر اتم(به تعداد بارهای مثبت اتم)عدد اتمی می گویند برای مثال اتم سدیم 11 پروتون دارد,پس عدد اتمی سدیم11 است.عدد اتمی را گوشه پایین سمت چپ نماد شیمیایی می نویسند11Na
عناصر بر اساس افزایش عدد اتمی در جدول تناوبی مرتب شده اند بنابراین عدد اتمی مکان هر عنصر را در جدول تعیین می کند.

 


عدد جرمی (A)

به مجموع تعداد پروتونها و نوترونهای یک اتم عدد جرمی گفته می شود.
تمام اتمهای یک عنصر پروتونهای یکسان دارند اما تعداد نوترونهای آنها می تواند متفاوت باشد.

 

عدد جرمی در گوشه بالا و سمت چپ نماد شیمیایی نوشته می شود مثلا اتم کربن در هسته خود 6 پروتون و 6 نوترون دارد پس عدد جرمی آن 12 است.   12C

 


جدول تناوبی عناصر:
لیستی از کلیه عناصری است که تا کنون شناخته شده است این عناصر به ترتیب عدد اتمی در جدول مرتب شده اند در این جدول که بوسیله مندلیف دانشمند روسی تنظیم شده است در هر خانه جدول نشانه شیمیایی، عدد اتمی و عدد جرمی عنصر نوشته شده است در این جدول به هر ردیف افقی تناوب یا دوره می گویند.
تمامی عناصر یک دوره یا تناوب لایه های الکترونی برابر دارند در هر ردیف از چپ به راست خاصیت فلزی عناصر کاهش و خواص غیر فلزی افزایش می یابد.
ستونهای عمودی جدول تناوبی گروه نام دارد تمامی عناصر یک گروه در لایه آخر تعداد الکترونهای یکسان و خواص شیمیایی مشابهی دارند.در هر گروه از بالا به پایین خواص فلزی افزایش می یابد.

 


ایزوتوپ

 

نوک مداد از اتم کربن ساخته شده است. بررسی ها نشان داده است که اتم های کربنی که نوک مداد را تشکیل می دهند، دقیقاً یکسان نیستند. شکل 3 تعداد ذره های سازنده? هسته? اتم های کربن را نشان می دهد.

 

اتم های سازندة اغلب عنصرها مانند عنصر کربن دقیقاً یکسان نیستند. تعداد پروتون های این اتم ها یکسان است؛ اما تعداد نوترون های آنها متفاوت است. به اتم های یک عنصر که تعداد نوترون متفاوت دارند ایزوتوپ های آن عنصر می گویند. بنابراین عنصر کربن سه ایزوتوپ دارد.ایزوتوپ ها اتمهای یک عنصر هستند که در تعداد نوترون و در نتیجه عدد جرمی با هم تفاوت دارند اما عدد اتمی آنها یکسان است.

 

مثلا هیدروژن دارای سه ایزوپ است.

ایزوتوپ های یک عنصر خواص فیزیکی (جرم و چگالی) متفاوت اما خواص شیمیایی یکسان دارند(چون الکترونهای آنها برابر است)
بیشتر عناصر، یک ایزوتوپ معمول و چند ایزوتوپ کمیاب دارند به ایزوتوپ های کمیاب تر ناخالصی های ایزوتوپی می گویند.
مثلا ایزوتوپ معمول ئیدروژن است که 9/99 درصد کل ئیدروژنهای موجود در طبیعت را شامل می شود. کمتر از 1/0 درصد را و مقدار ناچیزی را شامل می شود.

از بین ایزوتوپ های هیدروژن، ایزوتوپ ناپایدار است.
موادی که ایزوتوپ پرتوزا دارند، به ماده پرتو زا معروف اند.

 

پیوند میان اتم ها:
شاید از خود پرسیده باشید که چرا دستتان در آب فرو می رود اما در یخ فرو نمی رود؟ چرا بنزین فراٌر است اما قیر چنین نیست؟ چرا از ترکیب سدیم و کلر جسم سخت نمک طعام اما از ترکیب اکسیژن و ئیدروژن آب حاصل می شود؟
پاسخ اینگونه سوالات را در پیوند بین اتم ها جستجو کنید.

 

الف) پیوند کوالانسی

هر اتم تعداد معینی الکترون دارد که این الکترونها طبق نظریه بور در مدارهای متحدالمرکزی بدور هسته می چرخند. در مدار اول دو الکترون,در مدار دوم 8, الکترون و در مدارهای بعدی ..... قرار می گیرد حال اگر در مدار آخر کمتر از حد معمول الکترون وجود داشته باشد آن اتم میل ترکیب شدن با اتم های دیگر را دارد تا الکترونهای لایه آخر خود را تکمیل کند.

 

پیوند کووالانسی:
جاذبه ای است که اتمهای یک مولکول را کنار هم نگه می دارد.
در این نوع پیوند دو نافلز هر کدام با به اشتراک گذاشتن الکترون لایه آخر خود را کامل می کنند. الکترونهای اشتراکی به هر دو اتم تعلق دارد.
مثلا مولکول ئیدروژن 2 اتمی است. هر اتم ئیدروژن با به اشتراک گذاشتن تنها الکترون خود الکترونهای لایه خود را کامل می کند.

پیوند بین مولکولهای نیتروژن، اکسیژن، گاز متان ، الکل، کربن دی اکسید و ...... از نوع کووالانس است.

ب) پیوند یونی:

نمک خوراکی یکی از مهم ترین و پرکاربردترین مواد در زندگی و صنعت است. نمک خوراکی یک ترکیب است که از دو عنصر سدیم و کلر تشکیل شده است. در واقع فلز سدیم و گاز کلر در یک تغییرشیمیایی شرکت می کنند و به ماده? جامد و سفید رنگی به نام سدیم کلرید تبدیل می شوند.

در واکنش های شیمیایی فلزات تمایل به از دست دادن الکترون دارند در این صورت به یون مثبت یا کانیون تبدیل می شوند غیر فلزات هم مایل به گرفتن الکترون و تبدیل شدن به یون منفی یا آنیون هستند.
توجه داشته باشید که یون به اتمهای باردار گفته می شود. در یونها تعداد الکترونها و پروتونها برابر نیست. به مثالهای زیر توجه کنید:


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امیرحسین راستی پور 94/5/22:: 3:43 عصر     |     () نظر

تغییرات شیمایی در خدمت زندگی

   

«مواد در حال تغییر»


مواد پیرامون ما پیوسته در حال تغییرند . انجماد آب ، زنگ زدن آهن شکستن شیشه، ذوب یخ ، تغییر رنگ پارچه ها ، ترش شدن شیر، هضم غذا و ... از جمله تغییرات مواد هستند.


برخی از این تغییرات سودمند و برخی زیان آورند و ما پیوسته در پی آن هستیم که تغییرات مطلوب را پدید آوریم و از بروز تغییرات نامطلوب جلوگیری کنیم.

برای مثال پختن نان،تولید قند در برگ گیاهانtآزاد شدن انرژی در سلول ها مفید و سوختن نان،فاسد شدن شیر مضر هست.

الف) تغییر فیزیکی: در این نوع تغییر شکل ، اندازه و حالت ماده تغییر می کند. اما خواص و ماهیت ماده تغییر نمی کند.
تبخیر، تصعید ، میعان و سایر تغییر حالت ها و نیز خرد شدن ، سائیدن و ... از جمله تغییرات فیزیکی هستند.


ب) تغییر شیمیایی: به تغییری گفته می شود که در نتیجه آن خواص و ماهیت ماده تغییر می کند و ماده یا موادی با خواص جدید حاصل می شود.
هنگامی که آب به کمک جریان الکتریسیته تجزیه می شود گازهای ئیدروژن و اکسیژن پدید می آیند این دو ماده هیچ شباهتی با آب ندارند.
سوختن چوب ، زنگ زدن آهن، تغییر رنگ پارچه ، زرد شدن برگ درختان ، هضم غذا، تبدیل شدن شیر به ماست و پنیر از جمله تغییرات شیمیایی هستند.

 

فعالیت: اگر چند قطره نیتریک اسید غلیظ بر روی فلز مس بریزیم گاز خرمایی رنگ نیتروژن دی اکسید که بوی تند و آزار دهنده ای دارد تشکیل می شود.

 

اگر لوله محتوی گاز نیتروژن دی اکسید را در آب جوش قرار دهیم رنگ قهوه ای پر رنگ ظاهر می شود(شکل1)
اگر لوله را سرد کنیم مولکول های سه اتمی نیتروژن دی اکسید به مولکول های 6 اتمی دی نیتروژن تترااکسید که بی رنگ است تبدیل می شود.(شکل 3)
اگر هر دو لوله را در آب ولرم قرار دهیم تعدادی از مولکول ها No2 و تعدادی N2o4 خواهند بود که در این صورت رنگ خرمایی کم رنگ مشاهده خواهد شد.
این تغییرات از نوع شیمیایی و برگشت پذیر هستند.

خواص ماده:
هر ماده دارای خواصی است که با آنها شناخته می شود مثلا بی رنگ بودن خاصه آب ، شور بودن خاصه نمک، اشتعال پذیر بودن خاصه کاغذ و تمایل به زنگ زدن خاصه آهن است.

 

الف) خواص فیزیکی:

 به آن دسته از خواص گفته می شود که مشاهده و اندازه گیری آنها به تولید ماده جدید منجر نمی شود.

خواص فیزیکی

رنگ

بو

چگالی

نقطه ذوب

نقطه جوش

رسانایی (الکتریکی)

آب

بی رنگ

بی بو

1

صفر درجه

100 درجه

ناچیز


ب) خواص شیمیایی :

 به مجموعه خواصی گفته می شود که تمایل یا عدم تمایل یک ماده به شرکت در واکنش های شیمیایی را بیان می کند. مثلا اشتعال پذیری خاصه بنزین و عدم اشتعال پذیری خاصه آب است.

 

نشانه تغییر شیمیایی
هر تغییر شیمیایی با نشانه ای همراه است است. این نشانه حاکی از تشکیل یک ماده جدید می باشد البته باید توجه داشت که برخی از این نشانه ها در تغییر فیزیکی هم دیده می شوند.


 

برخی از نشانه های تغییر شیمیایی عبارتند از :

الف) ظهور یک رنگ جدید مانند:
رنگ قهوه ای ‹------------- قرار گرفتن میخ آهنی در محلول مس سولفات 

رنگ آبی مایل به سیاه ‹------------- افزودن محلول ید به سیب زمینی

شیری رنگ ‹--------------- دمیدن در آب آهک


ب) تشکیل یک ماده جامد مانند:
ماده جامد پنیر مانند ‹------------- افزودن سرکه به شیر


ج) تشکیل حبابهایی از گاز
حباب های گاز کربن دی اکسید ‹------------ ریختن جوهر نمک بر روی پوسته تخم مرغ

حباب های گاز کربن دی اکسید+ نمک‹------------ جوش شیرین + ویتامین c

این واکنش به صورت زیر نیز می با


د: تولید گرما :

 مانند حل شدن کلسیم کلرید در آب
همانطور که گفته شد برخی نشانه ها در هر دو نوع تغییر مشاهده می شوند.
مثلا هنگامی که در نوشابه گاز دار را باز می کنید و یا هنگامی که آب را حرارت می دهید هم حباب های گاز ظاهر می شوند اما در اینجا تغییر شیمیایی روی نداده است.


اجزاء یک تغییر شیمیایی

 

هنگامی که آهن در هوای مرطوب قرار می گیرد آهن با اکسیژن هوا ترکیب می شود و لایه قهوه ای یا نارنجی رنگ بر روی آن تشکیل می شود که زنگ آهن یا اکسید آهن نام دارد.

 

اگر فراورده واکنش فوق یعنی آهن اکسید با گاز ئیدروژن ترکیب شود دو ماده جدید یعنی آهن و آب پدید می آیند.

توجه: همیشه واکنش دهنده در سمت چپ واکنش و فراورده در طرف راست واکنش قرار دارد.

 

سوختن: نوعی تغییر شیمیایی است که طی آن یک ماده اشتعال پذیر که ممکن است یک ماده آلی مانند گاز شهری (متان) و یا یک نافلز مانند گوگرد و یا یک فلز مانند منیزیم باشد به سرعت با اکسیژن ترکیب می شود که نتیجه آن تولید انرژی (گرما و نور) همراه با ترکیبات اکسیژن دار است.


انرژی + بخار آب + کربن دی اکسید ‹----------------------- اکسیژن + گاز متان


انرژی + گوگرد دی اکسید ‹----------------------- اکسیژن + گوگرد


انرژی + منیزیم اکسید ‹----------------------- اکسیژن + منیزیم


سوختن:

سوختن مواد را باید کنترل کرد؛ زیرا در غیر این صورت، نمی توانیم از انرژی شیمیایی آزاد شده؟ آنها، به درستی استفاده کنیم. حتی گاهی ممکن است سوختن گسترش یابد؛ به طوری که کنترل آن از دست
ما خارج شود که در آن صورت خسارت های زیادی به بار می آورد. برای نمونه آتش سوزی در جنگل ها،
مزارع، کارخانه ها و … نتیجه؟ سوختن کنترل نشده است. به نظر شما چه عاملی )عواملی( سبب سوختن
می شود؟ چگونه می توان سوختن را کنترل کرد؟ چگونه می توان آتش را خاموش کرد؟ با ما همراه شوید
تا پاسخ این پرسش ها را بیابید.


تند(احتراق):

 با نور و گرمای شدید همراه است مانند سوختن منیزیم و یا احتراق مواد منفجره


کند(اکسایش):

 نور و گرمای محسوس ندارد. مانند اکسید شدن غذا در سلول های بدن- زنگ زدن آهن

بد نیست بدانید که گاهی بر اثر کمبود اکسیژن سوختن بصورت ناقص انجام می شود در این صورت علاوه بر کربن دی اکسید و بخار آب مقداری گاز سمی کربن مونوکسید (Co) هم تشکیل می شود.
اگر مقدار اکسیژن باز هم کمتر شود مقداری دوده هم تشکیل می شود . دوده شکلی از کربن است که بصورت گرد نرمی از سوختن ناقص مواد سوختنی حاصل می شود. از این فراورده فرعی سوختن، جهت تولید رنگ ، جوهر خودکار ، بارور کردن ابرها و نیز در صنعت لاستیک سازی استفاده می شود.

توجه داشته باشید که برای وقوع تغییر شیمیایی احتراق همواره سه شرط لازم است این سه شرط را در نمودار مقابل که به مثلث آتش معروف است می بینید.

 

بدیهی است فقدان هر یک از شرایط از وقوع این تغییر شیمیایی جلوگیری می کند بنابراین هنگام ایجاد حریق به روش های مختلف:

یکی از این شرایط را حذف می کنند این روشها عبارتنداز :

الف) دور کردن مواد سوختنی از اطراف آتش (حذف سوخت) مثل بستن شیر گاز


ب) دور کردن (حذف اکسیژن) مثل ریختن ماسه و یا انداختن پتو بر روی آتش


ج) سرد کردن (حذف گرما) مثل پاشیدن آب بر روی آتش

فرآورده های سوختن

آموختید برای سوختن به ماده؟ سوختنی، اکسیژن و گرما نیاز است. به طوری که اگر یکی
از این سه مورد موجود نباشد، سوختن انجام نمی شود. برای مثال، شمع که از جنس پارافین است، درحضور شعله و اکسیژن می سوزد و گاز کربن دی اکسید، بخار آب، نور و گرما تولید می کند. این تغییرشیمیایی را به صورت زیر نشان می دهند:

گرما و نور + بخار آب + گاز کربن دی اکسید <..................گاز اکسیژن + شمع (هیدروکربن)

انرژی و تغییرات

تغییرات گرماده : تغییراتی هستند که با از دست دادن انرژی بصورت گرما همراهند در این گونه تغییرات انرژی واکنش دهنده ها بیشتر از انرژی فراورده هاست.

 

تغییرات گرماگیر: تغییراتی هستند که با گرفتن انرژی (گرما) همراهند در این تغییرات انرژی واکنش دهنده ها کمتر از فراورده هاست.

سرعت واکنش های شیمیایی : واکنش های شیمیایی با سرعت های متفاوتی انجام می شوند.
سرعت واکنش شیمیایی یعنی سرعت تولید فراورده ها و یا سرعت مصرف واکنش دهنده ها به بیان دیگر سرعت واکنش شیمیایی یعنی «تولید فراورده یا مصرف واکنش دهنده در واحد زمان»

 

توجه داشته باشید که هر چه انرژی فعال سازی (حداقل انرژی لازم برای شروع واکنش) کمتر باشد سرعت واکنش بیشتر است.

 

الف) دما :

 آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است . این دو گاز در دمای معمولی هرگز با هم ترکیب نمی شوند اما اگر مخلوط این دو گاز را تا حدود 700 درجه سانتیگراد حرارت دهیم بسرعت با هم ترکیب می شوند و آب پدید می آید.

ب) غلظت :

 با افزایش غلظت برخورد مؤثر بین مولکول های واکنش دهنده بیشتر و واکنش سریعتر می شود نمودار مقابل رابطه غلظت با سرعت را نشان می دهد.

 

ج) کاتالیزگر:

 موادی هستند که سرعت واکنش های شیمیایی را افزایش می دهند اما خود دچار تغییر شیمیایی نمی شوند و در پایان واکنش دست نخورده باقی می مانند مثلا هیدروژن پراکسید (آب اکسیژنه) در گرما و نور به آب و گاز اکسیژن تجزیه می شود افزودن زنگ آهن سرعت تجزیه شدن را افزایش می دهد. اگر مقداری گرد دی اکسید منگنز به آب اکسیژنه اضافه کنیم سرعت واکنش بحدی افزایش می یابد که شروع به جوشیدن می کند و گرمای قابل ملاحظه ای ازاد می شود.(واکنش گرماده)
نمودار الف تجزیه این ماده بدون حضور کاتالیزگر و نمودار ب تجزیه این ماده با حضور کاتالیزگر را نشان می دهد.

 

د) سطح تماس:

 با افزایش سطح تماس سرعت واکنش زیاد تر می شود به همین علت است که خاک اره سریعتر از تنه درخت می سوزد و یا خوب جویدن غذا هضم آن را آسانتر می کند.

فعالیت:
مقداری پر منگنات پتاسیم را روی تکه ای کاشی یا سنگ بریزید . چند قطره گلیسرین روی آن بچکانید و چند لحظه صبر کنید.
بار دیگر همین آزمایش را انجام دهید اما این بار قبل از چکاندن گلیسرین ، پرمنگنات را در هاون کاملا نرم کنید.

 

تفاوت نتیجه این مرحله با مرحله قبل را تفسیر کنید.

تذکر: این آزمایش را با احتیاط و زیر نظر بزرگتر ها انجام دهید.

 
تبدیل انرژی شیمیایی

1-تبدیل انرزی شیمیایی به الکتریکی:

با استفاده از تیغه های مسی و اهن و لیمو می توان لامپ LED را روشن نمود.

2- تبدیل انرژی شیمیایی به حرکتی:

مقداری قرص جوشان در قوطی فیلم عکاسی ریخته و درب قوطی را ببندید.

3- انرژی شیمیایی به نور و گرما:

یه باطری 9 ولتی را برداشته و روی مقداری سیم فلزی پشمی بکشید.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امیرحسین راستی پور 94/5/22:: 2:39 عصر     |     () نظر
   1   2      >